این روزها که دست و قلم دست به یکی کرده اند
تا چیزی ننگارند ...
این روزها که در دلم همه چیز هست و هیچ نیست ...
شاید باید رفت ...
میروم تا روزی که شاید" چشم روشن" سراغ دلم آید
تا روزی که دفتر و دست و قلم از نوشتن ِ
خسته ام ؛ خالیم و... خالی شود
تا روزی که حرفی نو و حالی نو به سراغم آید ...
آری میروم....